حاشیه ی درس معرفت نفس آقای صمدی

جلسه ی اول:


محور صحبت درباره ی اهتمام به یک امر بود، نه از جنس اهمیت ذاتی یا توجه و ادراک

بلکه از جنس اهتمام به لوازم ظاهری آن. مثلن اگر میخواهی چیزی را بیاموزی باید به کلاس و تمرینش پایبند باشی و علی رغم موانع و مشکلات، آن را "منظم" پیش ببری

فکر میکنم همین یک کلمه نظم گویای همه چیز باشد

و نظم حاصل نمیشود مگر با اشتیاق به آن کار. در واقع نظم بدون اشتیاق دوام ندارد

شرط دیگر رسیدن به نظم هم نبود حاشیه است

در مورد اشتیاق، میشود مثال از دانشمندانی زد که برای یادگیری خسته نمیشدند. مثلن همین آقای ابتهاج از لطفی و شجریان میگفت که برای ضبط کردن یک آواز از یک موذن در شیراز به آنجا میرفته اند. یا اینهمه که زیر نور شمع میخوانده اند درس را و میمرده اند که بیاموزند. مشخصن این اشتیاق را من فقط به یادگیری چیزهای مربوط به شهر دارم، و کمی هم موسیقی.

در مورد حاشیه نداشتن هم که هر چه بنالم از خودم کم نالیده ام! همین الان همه اش تو حاشیه ام و این که دو (سه!) پروژه ی کاری دارم یعنی اند حاشیه

آدم باید مثالهای با اشتیاق و منظم را پیش چشمم نگه دارد تا همیشه حواسش جمع باشد!

خدایا به ما کمک کن


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها